۱۳۸۸ تیر ۲۹, دوشنبه

خسته تر از هميشه!...

لحظه لحظه سخت تر مي شود اين زندگي... هر زمان و هر دوره اش تو را غرق مي كند در يكسري مشكلات... غرق مي شوي، مي روي، مي روي تا ته ته... اما هنوز زنده اي هنوز نفس مي كشي و چه نفس كشيدني...
اينروزها آنقدر خسته ام كه از دست خودم كلافه شده ام. از اين خستگي و سردرگمي... هيچ چيز آرامش برايم به ارمغان نمي آورد... تنهاي تنهاي تنهايم

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر