۱۳۸۸ شهریور ۸, یکشنبه

ترس...!


از احساس اينكه بايد يك تصميم مهم بگيرم مي ترسم...
هيچوقت براي خودم نه خواستم، نه توانستم كه زندگي كنم و اين به من احساس خوبي نه داده و نه مي دهد... هربار كه يك قدم براي خودم برداشتم احساس گناه رهايم نكرد كه نكرد! اين روزها بايد تصميم بگيرم، اما من مي ترسم و...
از اين همه، خسته ام.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر